نگاهی به "تحرکات" اخیر حزب "حکمتیست "
على جوادى

ماحصل کشمکشهای سیاسی در ۲۲ بهمن٬ تمرکز گسترده قوای سرکوبگر رژیم اسلامی در تهران در مقابله با مردم معترض٬ تلاش همه جانبه اصلاح طلبان سبز حکومتی برای خلع سلاح مردم و بردن آنها به زیر پرچم حفظ نظام اسلامی و قانون اساسی٬ و بالاخره تلاش مردم آزادیخواه و برابری طلب در این روز برای پیشبرد امر سرنگونی رژیم اسلامی٬ بطور غریبی حزب موسوم به "حکمتیست" را به تحرک انداخته است. به لحاظ سیاسی سر حال بنظر میرسند. شادند. شاید کسانی که کمتر فعالیتهای این حزب را دنبال کرده باشند و یا با توجه به مواضع راست و شکست طلبانه این حزب کمتر وقعی به تلاشهای کنونی شان میگذارند٬ تعجب کنند؟ شاید برایشان دور از انتظار باشد که شاهد تغییر ریلی در سیاست این حزب باشند. مگر چه اتفاقی افتاده است؟ چه شده است که حزبی که در تمام طول این ۹ ماه فراخوان و درخواستش از مردم دعوت به "خانه نشینی" و پرهیز از اعتراض به بهانه مقابله با نفوذ جنبش ارتجاعی سبز بوده است به یکباره "فعال" شده است؟ به "تحرک" افتاده است. چرا الان؟ چقدر دیر؟ و بالاخره کدام تحرک؟

اما نه٬ پاسخ را نمیتوان در قلمرو واکنشهای عمومی و قابل انتظار و کمونیستی یافت. این حزب بهیچوجه یک حزب "متعارف" نیست. حزبی خلاف جریان هم نیست. حزبی خلاف و یا بهتر بگویم ضد واقعیت است. انتظار اتخاذ یک سیاستی کمونیستی و پراتیک از جانب این حزب مدتهاست تبدیل به امری غیر واقعی و موهوم شده است. پس چه اتفاقی افتاده است؟

واقعیت این است که اعتراضات ۲۲ بهمن به لحاظی از اعتراضات چند ماه اخیر متفاوت بود. سرکوبگری رژیم اسلامی همه جانبه بود. تهران را نیروهای اوباش و سرکوبگر تماما قرق کرده بودند. از طرف دیگر جریانات سبز حکومتی برای نشان دادن قدرت خود در مهار و کنترل اعتراضات مردم به تلاشی همه جانبه دست زدند. با تمام قوا کوشیدند تا اعتراضات مردم را کنترل و مهار کنند. تا آن را به مسلخ گاه رژیم اسلامی ببرند. ۲۲ بهمن برایشان یک نقطه عطف بود. شکستهای متعدد در اعتراضات گذشته و مشخصا در ۶ دی ماه حکم مرگشان بود. از این رو خود را به آب و آتش زدند و به درجاتی هم موفق شدند. اما نتوانستند تمام این هنرنمایی ارتجاعی شان را با آرم و نشان سبز جناح متبوعشان انجام دهند. نتوانستند محصول تلاش ارتجاعی خود را از جناح حاکم دریافت کنند.
 
این تلاشها و کارنامه تاکنونی شان و همچنین تلاشهای ما در افشاء و طرد این جریان ارتجاعی موقعیت این جریان حکومتی را بیش از گذشته در اذهان جامعه منزوی و ایزوله کرده است. اهداف واقعی و عمومی شان امروز گوشه ای از حقیقت سیاسی جامعه است. این واقعیات گوشه ای از پلاریزاسیون سیاسی جامعه است.
 
اما این مجموعه چه نقشی در "تحرک" سیاسی جریان موسوم به "حکمتیست" دارد؟ چرا افشای جریان سبز این جریان را به "تحرک" واداشته است؟ چرا جریانی که نه تنها کوچکترین نقشی در اعتراضات توده های مردم آزادیخواه نداشته است٬ نه تنها تلاشی نکرده است که جریان سبز حکومتی را افشاء و نقد کند٬ بلکه با موضع پاسیفیستی خود از پیش حکم شکست اعتراضات مردم را صادر کرده است٬ اینچنین امروز به وجد در آمده است؟

پاسخ را باید در تزهای سیاسی و جایگاه واقعی و اجتماعی این جریان یافت. جریانی شکست طلب مسلما نمیتواند در روزهای گسترش جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم به تحرک در آید. نه! تحرک این جریان ناشی از زوال سیاسی جریان سبز حکومتی نیست. این جریان اتفاقا با فراخوانها و تبیین اش از اوضاع سیاسی یک اهرم در گسترش تبیین جریان ارتجاع سبز حکومتی از تحولات سیاسی حاضر بوده است. این جریان نمیتواند در جشن اعتراض و شادی مردم٬ در به آتش کشیدن عکسهای خمینی و خامنه ای و پاره کردن قرآن٬ در زیر پا له کردن سنتهای کثیف اسلامی٬ در فریادهای "مرگ بر خامنه ای"٬ "خامنه ای بدونه حکومتش سرنگونه"٬ به وجد آید. نه! یا باید تزهای ارتجاعی خود را نقد کنند٬ نقش و جایگاه خود را در اوضاع سیاسی قاطعانه به نقد بکشند٬ و یا باید واقعیات را نقد کنند. حزب "حکمتیست" مدتهاست که راه دوم را برگزیده است. از این رو تنها یک گزینه باقی می ماند٬ تحرک این حزب در تصورات پوچ این جریان در شکست جنبش سرنگونی طلبانه مردم است. بر این تصور باطل اند که مردم شکست خورده اند٬ خانه نشین شده اند. و از قرار تحلیل های این جریان درست از کار در آمده است. این جوهر تحرک امروزی شان است! موقعیت اسفناکی دارند: در عین حال که تلاش میکنند شادی خود را از نتیجه و برآیند اعتراضات مردم در ۲۲ بهمن پنهان کنند٬ با نوعی هیجان اعلام میکنند که دیدید رژیم در ۲۲ بهمن سرنگون نشد؟ دیدید که اوین و رادیو و تلویزیون به تسخیر مردم در نیامد؟ اشتباه است اگر تصور کنیم که این جریان به جنگ تصورات پوچ و پوپولیستی رفته است. نه !

در انتها باید به چند نکته اشاره کرد: مردم شکست نخورده اند. در ۲۲ بهمن هم شکست نخوردند. اگر چه موفق نشدند اعتراضاتی در سطح و ابعاد اعتراضات پیشین داشته باشند. اما آنچه در ۲۲ بهمن روی داد گوشه ای از کشمکش و جدال عظیم سیاسی است. مساله این است جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم کماکان بزرگترین واقعیت سیاسی جامعه است. نسلی در مقابل رژیم اسلامی به پا خواسته است. خواهان یک زندگی بهتر و سهم خود از زندگی است. این نسل امروزی است. مدرن است. آزادیخواه است. به کم رضایت نمیدهد. رژیم اسلامی توان شکست این جنبش را ندارد. برای شکستش باید قتل عامهایی در ابعاد ۳۰ خرداد ۶۰ و ١١ شهریور ۶۷ بپا کنند. اما دارای توان و انسجام و نیروی لازم نیستند. سرنگونی رژیم اسلامی واقعیت محتوم اوضاع سیاسی ایران است. بعلاوه حتی اگر صف آزادیخواهی و برابری طلبی٬ صف کمونیسم کارگری در نبردی شکست بخورد٬ مساله بر سر سرانجام جنگ است. کمتر نیروی انقلابی و پیروزمندی را در تاریخ میتوان یافت که در هر تک نبردی پیروز شده باشد. تاریخ تحولات سیاسی سیر خطی صعودی را طی نمیکند. ما از ضعفهایمان می آموزیم. میکوشیم راه پیشروی آینده خود را هموار کنیم. کمونیسم کارگری جنبشی برای سازماندهی یک انقلاب عظیم اجتماعی و برپایی جامعه ای آزاد٬ برابر و مرفه٬ یک جمهوری سوسیالیستی٬ است. نگاه ما در پس تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی به این واقعیت است ! *